.

بعضي وقت ها همه چيز طبيعي ست!
سخت نگيريم. بعضي وقت ها كيف كنيم، حواسمان را پرت كنيم از چشم هاي تند و حسود! هميشه گوش كردن به تذكرات آن دوستِ همه چيز بلد هم خوب نيست. بايد دل رنگ دريا را ببيند. يك وقت هايي بايد براي داشتنِ يك لحظه خوب هزار اشتباه كرد. تا وقتي آزاري بر ديگري نداريم همه چيز انجام شدنيست. اگر وجدانمان بابت چيز هاي كوچك هيجان آور هم درد مي گيرد، رهايش كنيم تا بزرگ شود.

.

آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می کند . فکر می کند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است . اما وقتی به آن می رسد می بیند که هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده ، دور چشمهایش چین افتاده ، پاهایش ضعف می رود و دیگر نمی تواند پله ها را سه تا یکی کند .

تقلب

در ورودی ِ یکی از دانشکده‌های کشور
آفریقای جنوبی تابلویی نصب‌ شده است
با این عنوان :

[[ اینجا تقلب آزاد است امـا … ]]

✦مریض به دست پزشکی
که بتواند تقلب کند خواهد مُرد

✦خانه‌ به دست مهندسی
که بتواند تقلب کند ویران میشود

✦منابع مالی به دست حسابداری
که بتواند تقلب کند از دست میرود

✦انسانیت به دست عالم دینی
که موفق به تقلب شود خواهد مُرد

✦عدالت به دست قاضی
که بتواند تقلب کند ضایع می‌گردد

✦ضعف در تربیت کودکان
و جهل در کلۀ فرزندانی که والدین
آنها بتوانند تقلب کنند رشد میکند

نانوا...

نانوا...

می خواست پیانیست شود
نانوا شد
گفتم چرا پی اش را نمی گیری؟
گفت نا نیست
هر دو به این حرف،
تلخ خندیدیم
نانیست!

.

من آدم‌هایی که می‌گن: «نه، چون…» رو ترجیح می‌دم به اونایی که می‌گن: «باشه، اما…»