...

یکی داشت جایی میرفت
پايش به سکه اي خورد.
فکر کرد سکه طلاست…
نور کافي نبود،کاغذي را آتش زد تا آن را بهتر ببيند…
ديد که يک سکه پنج سنتی است…
بعد ديد کاغذي که آتش زده يک اسکناس یه دلاری است…
با خودش گفت چي رو بخاطر چي آتش زدم؟
اين واقعيت زندگي خيلي از ما آدم هاست…
اغلب چيزهاي عظيم را به خاطر چيزهاي بسيار کوچک آتش ميزنيم و خودمان هم خبر نداريم.


فرم در حال بارگذاری ...