بهشت...

بهشت...

تازه از سفر برگشته٬ بامن تماس میگیرد و از سفرش می گوید: سرسبز٬آب و هوا عالی٬دریا٬ درختای بلند٬غذاهای بی نظیرو دور از همه و…خلاصه بهشت بود.بهشت
به بهشت فکر میکنم و اینکه چقدر بهشت من با بهشتی که دوستم ترسیم میکند متفاوت است.بهشت من در یک چای یخ کرده از به درازا کشیدن حرفی با عزیزی خلاصه میشود.در یک جمله“چه خوب که هستی“ ساده. دریک لبخند بی کلام و… نمی دانم کار خدا با کدام یک از ما سخت تر بود وقتی قرار شد بهشت ترسیم شود.


فرم در حال بارگذاری ...